Freitag, 29. Februar 2008

غم غربت

از من بشنوید : اگر میخواهید از وطن دور شوید و برای گردش
در سرزمینهای دور دست آواره ی کوه و بیابان گردید ، یار خود
را همراه ببرید ، نمیدانید تنهائی در غربت چه دشوار است
شما ، شاخه های تیره ی درختان که اینطور خیره خیره به من
مینگرند ، از شیرینی روزهای گذشته ی من چه خبر دارید ؟
چه میدانید که در پشت آن کوه ها وطن من چقدر، چقدر از من دور
شده است
اوه ! بهتر است دیگر یاد وطن نکنم و تنها به ستاره ها بنگرم. بهمان
ستارگانی بنگرم که پیش ازین ، در آن شبها که بدیدار یارم میرفتم
در آسمان بمن مینگریستندو چشمک میزدند . تو هم ای بلبل ، آواز
بخوان ، زیرا آواز تو مرا بیاد آن ساعاتی میاندازد که در کنار پنجره ی
دلدارم نغمه سرائی میکردی

2 Kommentare:

Anonym hat gesagt…

ghorbat?!!!!
kodamin ghorbat?
mage iran nistin????

Anonym hat gesagt…

حال وهوای حزن انگیزی است.
پاینده باشی.